۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

کتاب “کارنامه امام زمان”، نوشته: محمد باقر سجودی به کتابخانه‌ی عقیده افزوده شد


سنی نیوز: از قدیم گفته‌اند: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!.. پس این مهدی و این افسانه از کجا سبز شد؟ آیا دین مبین اسلام کسی بنام “مهدی” را می‌شناسد. حقیقت این شخص چیست؟ و او کیست؟ پرسشی است که در ذهن هر انسانی می‌تواند سبز شود. این کتاب با زبانی بسیار ساده چهره‌ی مهدی افسانه‌ای را برای خواننده بر ملا می‌کند. و تصویری گویا از حقیقت مهدی واقعی نیز عرضه می‌دارد. نویسنده نمی‌خواهد ایده و باور خود را به مردم تلقین کند. او از خانواده‌ای شیعه برخواسته، مهار خود را از دست آخوند جماعت گرفته بدست عقل خود داده، و با عقل و درایت به اسلام واقعی پی برده، و در این کتاب سعی دارد با عقل و هوش خواننده سخن گوید. و به او بگوید؛ بیندیش، فکر کن، تدبر کن، با دقت توجه کن، بنگر، حقیقت را درخواهی یافت… بیائید با نویسنده همگام شویم، تا مهدی واقعی را از مهدی تقلبی و ساختگی بشناسیم..
از قدیم و ندیم گفته‌اند: سنگ اول را چون نهد معمار کج.. تا ثریا رود دیوار کج!
مخترعان مذهب شیعه خیمه مذهب را بر روی عمود امامت بنا نهادند. و مفکوره‌ی آنها بر این بود که امامت پس از حضرت علی بصورت عمودی به فرزندش حسن، و پس از او بصورت افقی به برادرش حسین، و از آن پس سیر عمودی تا بروز قیامت خواهد داشت.
این ماجرا با جذر و مدهای بسیار عجیبی که در پی آن پس از هر امامی مذهب شیعه به دهها فرقه تقسیم می‌گشت به پیش رفت. تا اینکه با فاجعه‌ی مرگ امام حسن عسکری امام یازدهم قطار بیکباره ایستاد!
امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ هجری در سامرا بدون اینکه صاحب فرزندی شود وفات کردند. میراثش نیز بین مادرش “حدیث” و برادرش “جعفر” تقسیم شد.
این مرحله در تاریخ تشیع بمرحله‌ی حیرانی مشهور است. شیعه حیران و پریشان که چه کنیم، بحال خود مانده بودند.این پریشانی باعث شد ۱۴ مذهب جدید به لیست مذهبهای تشیع اضافه شود. برخی به بن بست رسیدن امامت راضی شدند. برخی مرگ حسن عسکری را انکار کرده او را مهدی نامیده غائب کردند. برخی مرگش را که بچشمان خود دیده بودند انکار نکرده گفتند دوباره زنده شده، و از دید مردم پنهان شده است. و….
آخرین گروه که همان دوازده امامیها باشند با استدلالهای بسیار عجیبی که؛ دنیا تا روز قیامت بر شاخ امامی باید سوار باشد برای حسن عسکری فرزندی خیالی زائیده او را محمد نام گذاشتند، که بعدها شناسنامه‌اش را عوض کرده نام «مهدی» را برایش زیبنده‌تر دیدند، و این موجود فلسفی را که وجود خارجی نداشت از دید مردم پنهان تصور کرده، امام غائب نامیدند.
این امامی که از رحم فلسفه بدنیا آمد در طول تاریخ تشیع حکم یک تریاک مسکن و افیون را بازی کرده و می‌کند.
هر جا آخوندها مال و منال و آبروی مردم را به چپاول گیرند با سرپوش “مهدی” دزدیهای خودشان را می‌پوشانند. خود را نائبان بر حق مهدی خیالی جای زده از مردم ساده “خمس” ـ یک پنجم ـ دست رنجشان را به تاراج می‌برند. دخترهای زیبایشان را طعمه شهوترانی خود قرار داده صیغه می‌کنند. هر جا کارشان گره خورد؛ دروغ و مکر و نیرنگ را ” تقیه ” نامیده کارشان را راه می‌اندازند.نام “مهدی” را بعنوان مسکنی برای خاموش کردن آتش خشم و غضب و سرپوش نهادن بر عقل و چشم و گوش مردم بنفع خود بکار می‌گیرند.
برای همین “مهدی” در پیش آنها همیشه زنده است. در کنار قبرهایشان، در چاه جمکران، و در برنامه‌های روضه خوانی، و در دوشیدن مال از مردم، و در جلسه‌های شهوترانیشان و…همچنین وقتی آخوندها حکومت را بدست می‌گیرند، و یا با حاکمان چپاولگر و فرعونیان ظالم کاخ نشین و هم کاسه می‌شوند، نام مهدی سرپوشی خواهد بود بر ظلم و ستم و چپاول و دزدی حکومتها.چهره‌ی ننگ ایران امروز تصویری زنده است از آنچه تاریخ بارها در حکومتهای صفویان و فاطمیان و آل بویه و غیره شاهد آن بوده است.کسانی که خود را سربازان امام زمان ـ که نام دیگری است برای مهدی و اشاره‌ایست به خدایی او، و اینکه کنترل زمین و زمان بدست اوست! ـ
به زن و دختر مردم تجاوز می‌کنند، ملیاردها دلار پول نفت و ثروت ملی کشور را در بانکهای خارجی برای خود انبار می‌کنند. فقر و بیکاری و فساد و فحشا را برای مردم به ارمغان می‌آورند، و… و نهایتا با مسکن اینکه؛ ای مردم حرفی نزنید که امام مهدی خودش سکان این کشور را دست گرفته و ناخدای میهن است. و رهبر نائب اوست و همیشه با او در تماس است و بدون دستور او کوچکترین حرکتی نمی‌کند… بر گردن مردم سوار می‌شوند.مردم ساده لوح نیز چون گوسفندان درپی این مأموران مهدی ناپیدای خاموش در حرکتند و از ترس اینکه مبادا کوچکترین اعتراضی آنها را به دره کفر و الحاد پرت کند و از رحمت بیدریغ و خیالی مهدی افسانه‌ای محروم بمانند و مورد عقاب سخت و بی مهری شدید دولت قرار گیرند جیک هم نمی‌زنند!!..
یک نگاه گذرا در روند رشد نام “مهدی” در ایران خود شاهد گواهی است برای عاقلان.مهدی که تنها یک نام و امید بود، در طول جنگ ایران وعراق هشت سال تمام شیعیان ایرانی و عراقی را بجان هم انداخت. اینها در اینطرف مرز بدستور مهدی و زیر فرمان او حرکت می‌کردند و آنها در آنطرف مرز و ۴ ملیون شیعه نادان قربانیان شعار “مهدی بیا.. مهدی بیا” شدند!پس از جنگ مدتی مهدی کم رنگتر شد. و با آمدن حکومت احمدی نژاد بصورت بسیار جدیتری وارد صحنه سیاست شد. کشت و خورد و برد و کرد و کسی هم چیزی نگفت! و هنوز هم ماجرا در جریان است…از قدیم گفته‌اند: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!..
پس این مهدی و این افسانه از کجا سبز شد؟ آیا دین مبین اسلام کسی بنام “مهدی” را می‌شناسد. حقیقت این شخص چیست؟ و او کیست؟پرسشی است که در ذهن هر انسانی می‌تواند سبز شود.
این کتاب با زبانی بسیار ساده چهره‌ی مهدی افسانه‌ای را برای خواننده بر ملا می‌کند. و تصویری گویا از حقیقت مهدی واقعی نیز عرضه می‌دارد.نویسنده نمی‌خواهد ایده و باور خود را به مردم تلقین کند. او از خانواده‌ای شیعه برخواسته، مهار خود را از دست آخوند جماعت گرفته بدست عقل خود داده، و با عقل و درایت به اسلام واقعی پی برده، و در این کتاب سعی دارد با عقل و هوش خواننده سخن گوید. و به او بگوید؛ بیندیش، فکر کن، تدبر کن، با دقت توجه کن، بنگر، حقیقت را درخواهی یافت…بیائید با نویسنده همگام شویم، تا مهدی واقعی را از مهدی تقلبی و ساختگی بشناسیم… (۱)